Monday 23 June 2008

رؤیای رازآلود

سپاس قلبی برای این آواز و متن آواز و خواننده اش و فرستندهء آن.

Tuesday 17 June 2008

اگر زمین می توانست حرف بزند

کارهای هریسون یک جور شعر عاشقانه است که برای طبیعت و زمین سروده شده. به عنوان عکس ها نگاه کن. عیادت، کتاب زندگی، فصل سوختگی، نور ادیسون، داستان درختها، بالهای داوینچی، شکفتن ابر،.....مرد کت و شلواری رو می بینی؟ خود هریسونه. دلیل کت و شلوار و پیراهن سفید پوشیدنش اینه که سمبلی باشه از یک انسان مدرن. کارمندی ساعی که وظیفه شناسانه و گاهی با تشریفات برای پرستاری و دلجویی و مرهم گذاشتن بر زخم زمین و طبیعت و نجات این سیارهء آلوده از هیچ کوششی دریغ نمی کنه. اون جایی که به صدای زمین داره گوش می ده، یا داره داستان درختهای قطع شده رو می شنوه و از رویشان نت برداری می کنه... از همه بیشتر اون عکسی رو دوست دارم که لای یه دفتر بزرگ، آخرین باقی موندهء درختها رو داره به یادگار می چینه، تا یادمون بمونه که روزی این دنیا سبز بود. هریسون با عکسهایش داره به ما یاد می ده که این طوری هم می شه از این زمین زخم خورده از تکنولوژی مان محافظت کنیم (حتی اگر احمقانه به نظر بیاد). خودش می گه از کتاب شازده کوچولو الهام گرفته.
پیوست: هدفی که هریسون در کارهایش پیش گرفته، به زیبایی همان هدفی است که گریگوری کلبرت با عکسهایش به نمایش می گذاره.

Wednesday 4 June 2008

نگاره های سفارشی کلیمت (٣)

گفتار آخر
با آن که سخن از سرگذشت هنری کلیمت پایان نیافتنی است، اما ناچارم در اینجا بر ناخنکی که در این مدت بر داستان برخی از آثار او بردم، مُهر ِ «پایان یافت» بزنم.
کلیمت همچنان زنده است و از هنرش و آن چه بر خود او و آثارش رفته است می شود درسها آموخت. باید یادمان بماند در سالهایی که نویسندگان و هنرمندان به خاطر شیوهء بیان و درافتادن با باورهای سنتی جامعه شان همواره ناچار بودند تا نوک تیز شمشیر نقد ِ منتقدان و قهر دولتیان را تاب آورند، کلیمت در پاسخ به آنان تنها نقاشی می کرد و بس.
گفته بودم که برای آن دو نگارهء دیگر چه بر سر کلیمت رفت. آن چنان تلخ که نگارهء درهم و برهم، اما قدرتمند «فقه» یا حقوق الهی پس از آن دوی دیگر چهرهء منفی تری به خود گرفت و بیش از آن دوی دیگر خشم منتقدان را برانگیخت. اما به قول کلیمت، نیزه ای بود که مدتها پیش باید خرد می شد و حرفی بود که مدتها پیش باید زده می شد.
«فقه» یکی از کلیدی ترین سه گانه های کلیمت است و یادآور جمله ای که در دیباچهء تعبیر خواب فروید نقش بسته است، جمله ای از «آئنید»:
اگر نمی توانم خدایان رابه حرکت وادارام، جهنم را می طلبم.
کلیمت با تقسیم تابلویش به دو دنیای عقلانی و غیر عقلانی و حکمروایی زنان (شاید برای رام کردن قدرت)، با آوردن سه زن - خدا در بالا و سه زن - خدا در پایین، راه حل قدرتمندانهء آشیل در زمان ِ حکمرانی ِ قوانین پدرانه و زورمدارانهء زئوس را به یادمان می آورد. زمانی که یاری کرد تا آتنا دادگاهش را در آرئوپاگ بنا کرده و زنان ارینی از او پشتیبانی کنند.
سه پیکرهء زن در بالای نقاشی، از چپ به راست، نمادی هستند از: حقیقت (نیمه برهنه)، عدالت (شمشیر به دست) و قانون (کتاب به دست). سرهای بی بدن قاضیان و پس زمینهء هندسی و چهارگوش و حس بی جانی و ایستایی ِتصویر، همه گویا نشانی از عقلانیت دارند.
قلمروی تیره و تار ِ زیرین تصویر، با بی نظمی و حرکت و خطوط منحنی موجود در آن غیر عقلانی تر می نماید. در مرکز این نگاره قهرمان داستان، مرد بی رمق و برهنه و پیر و خمیده ای است که در پیشین ترین بخش نقاشی ایستاده و در محاصرهء سه «فوری» یا زن - خدای انتقام که به اجراکنندگان حکم مشهورند قرار گرفته است، مجریان عدالتی که در اینجا نمادی از قدرت های کین خواهی و انتقامند. عشوه گرانی در حال اجرای حکم، آن هم در برابر مرد قربانی، منفعل، مأیوس و ناتوانی که در چنگ هشت پایی اسیر است. هشت پایی که بیشتر به زهدانی زنانه می ماند.
کلیمت پس از نمایش طرح نخستین این نگاره بر آن شد تا پیمانش را با دولت لغو کند. پس از آن حتی اجازه نداد تا «فقه» اش در نمایشگاه جهانی ١٩٠٤ به سنت لوئیز برود. حتی کوشید تا از نمایش هر دو اثر امید و ماهی طلایی اش نیز جلوگیری کند. در مصاحبه ای مشهور، هرگونه تجربه ای تحت نام سفارش دولتی را نیز زیر سؤال برد و رسماً اعلام کرد: «سانسور بس است. می خواهم دیگر خلاص شوم....آنها از هر فرصتی بر علیه هنر حقیقی و هنرمند واقعی استفاده می کنند. در این میان فقط ضعیف تر ها و اشتباه تر ها حمایت می شوند. می خواهم برای یک بار هم که شده حقیقت را روشن سازم و بگویم که دولت حق ندارد خودش را قدرت بی بدیل نمایشگاهها بداند و مثل یک دلال کاسب کار عمل کند و هنرمند را در نخستین گامهای هنرمندانه اش این گونه تنها گذارد...». پس از آن دستمزد پرداختی اش را نیز به دولت بازگرداند. اما خیلی زود کولومان موزر و اریک لدرر دو تابلوی پزشکی و فقه اش را و بارون باخ لوفن فلسفه اش را خریدند. اما از آن جایی که مالکیت آنها با یهودیان بود در آخرین روزهای جنگ، اس اس ها آنها را سوزاندند.
******
می گویند در ١٩٠٣ زمانی که کلیمت طرح نقاشی را به پایان برد، اویگن ارلیک استاد قانون رومان در دانشگاه چرنویتس مقاله ای منتشر کرد که موضوع اصلی آن بی کفایتی قانون قراردادی بود. در این مقاله، وی بین «قانون داوری» و «قانون اجرایی» فرق گذاشت و گفت آن چه به عنوان اصل قانون نوشته می شود با آنچه وکیلان آزادانه بر اساسش تصمیم گیری می کنند فاصلهء بسیاری وجود دارد. در حقیقت قوانین نانوشته ای وجود دارند که بر اساس تصمیم گیری بنگاههای حقوقی و یک سری نیازهای اجتماعی صادر می شوند. پس مهم نیست که قانون چه معنایی دارد و اصل آن چیست، بلکه مهم این است که چطور به وجود آید و چه کاربردی دارد. درعین حال می گویند این نقاشی کلیمت مبنایی برای نوشتن دو کتاب «قانون در کتاب» و «قانون در عمل» اثر نویسندهء آمریکایی، روسکو پاوند نیز شد. کتابهایی دربارهء شیوهء روشمند برای بحث پیرامون قوانینی که از مرزهای ملی پا فرا می گذارند.

پیوست:
فقه (حقوق الهی)، ٠٧־١٩٠٣، رنگ و روغن روی بوم، سوزانده شده در سال ١٩٤۵
٣٠٠x٤٣٠
رنگ برتر نگاره: طلایی و سیاه

بن مایه:
بیشتر نوشتار ِ نُه بخشی کلیمت و نگاره های وابسته به آن از کتاب آلمانی زبان «گوستاوکلیمت یا دنیا در آرایه ای زنانه » نوشتهء گاتفرد فلیدل (کلیمت شناس اتریشی) و همچنین از سرچشمه های اینترنتی بی شماری امانت گرفته شده است.